امروز ساعت ۴:۳۰ صبح مراسم Golden Globe -که بعد از اسکار معتبرترین جوایز سینمایی متعلق به آن هستند- آغاز شد و من هم مثل بسیاری ایرانی دیگر بیدار ماندم و به تماشای آن نشستم. فیلم «A Separation» (فیلمی که با نام «جدایی نادر از سیمین» در سینماهای ایران اکران شد) به کارگردانی اصغر فرهادی به لیست پنج تایی کاندیدهای جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان راه یافته بود.
بعد از یک ساعت و نیم، نوبت به جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان رسید. فیلم های کاندید معرفی شدند:
The Flowers of War (China) – با بازی Christian Bale که یکی از بازیگران قوی و مورد علاقه من است، و بودجه حدود ۹۰ میلیون دلار
In the Land of Blood and Honey (USA) – با نویسندگی و کارگردانی Angelina Jolie و بودجه حدود ۱۰ میلیون دلار
The Kid with a Bike (Belgium)
A Separation (Iran) – با کارگردانی اصغر فرهادی و بودجه حدود ۸۰۰ هزار دلار
The Skin I Live In (Spain) – با بازی Antonio Banderas و بودجه حدود ۱۳ میلیون دلار
و Madonna پاکت حاوی نام برنده را باز کرد. صدای تپش قلبم را می شنیدم.
“and the Golden Globe goes to…from Iran, A Separation”
پیش از این هم فیلم اصغر فرهادی افتخارات فراوانی کسب کرده بود؛ مجموعا ۵۲ جایزه بین المللی و ۳۷ جایزه بهترین فیلم. اما این یکی با بقیه فرق داشت!
اصغر فرهادی به همراه پیمان معادی به روی سن آمد. جایزه را گرفت و در یک دقیقه ای که به او زمان داده شده بود، پشت میکروفون گفت:
“I want to thank Michael Barker. Michael I told you before, I think you love A Separation more than me! Thank you Tom Barnard, Thank you Sony Pictures Classics.
When I was coming up on the stage, I was thinking what should I say here? Should I say something about my mother, my father, my kind wife, my daughters, my dear friends, my crew, great and lovely crew.
But no…I just prefer to say something about my people. I think they are a truly peace loving people.
Thank you very much”
امیدوارم این ابتدای راه هنری درخشان اصغر فرهادی باشد و باز هم افتخارات این چنین از او ببینیم. همچنین منتظر خواهیم بود که ببینیم آیا این فیلم برای اسکار هم کاندید می شود یا خیر.
یکی از هم وطنان، زیبا می گفت:
“امشب از آن شبهاست که از هیجان زیاد، خواب به چشمم نمیآید. حضور اصغر فرهادی در جشنوارههای مختلف و جایزههای متنوعش یک طرف، این یکی جایزه گلدن گلوب طرف دیگر. نمیدانم چرا؛ شاید به این دلیل که این یکی، نزدیکترین جایزه به اسکار است، هم به لحاظ زمانی و هم از نظر شان و اعتبار، که کم از اسکار ندارد. بازهم جایزه گلدن گلوب فرهادی یکطرف، سخنرانی کوتاه و گیرایش طرف دیگر. او کمتر از یک دقیقه وقت دارد که حرف دلش را خالی کند؛ آنهم به زبانی که به گفتهی خودش در مراسم اعطای جایزه منتقدان، چندان به آن مسلط نیست. کمتر از یک دقیقه وقت دارد تا در آن بالا، در موقعیتی برتر از صدها هنرپیشه و فیلمساز معروف هالیوودی، در مواجهه حضوری با چهره تک تک آنها، بر اضطراب طبیعی خود غلبه کند و حرف بزند… و آنها چه میدانند فیلمساختن در کشوری چون ایران یعنی چه… آنها که هر امکانی را در اختیار دارند و چیزی به نام محدویتهای فیلمسازی نمیشناسند، نمیدانند که جایزهی اصغر فرهادی به هیچ شکل، با جوایز خودشان برابری نمیکند، که هزار بار، به اندازهی تمام تفاوتهایی که فیلمسازی در دو سوی کرهی خاکی دارد، برتر و باارزشتر است…
باری اصغر فرهادی باید از همه چیز بگوید، در ثانیههایی محدود و با زبانی بیگانه. باید از عشقش بگوید؛ از انگیزهها و امیدهایش… چقدر سخت است… چشم دوختن به چشمان رنگین صدها نفر که هریک، سری در سینما دارند؛ و حرفزدن به زبانی غیرمادری… اما اگر اوست هنرمند ایرانی، میتواند کتابها درد نهفته را با هنرمندی، در چند کلمه خلاصه کند… و بگوید که… نمیدانم از کدام باید بگویم؟ از مادرم، پدرم، دخترانم، همسر مهربانم، گروه همکارم…
اما اینها همه یکطرف، این سخن فرهادی یکطرف که: از مردم کشورم میگویم… که آنها به راستی دوستدار صلحند…
در این برهه حساس تاریخی که انگار تمامی موشکهای دنیا به سوی گربهای نشسته در اندوه نشانه رفتهاند، چقدر این کلام خوشآهنگ است… چقدر اصغر فرهادی از عهدهی این کار سخت خوب برمیآید و در کلماتی کوتاه، در زمانی اندک، همهی آنچه را که دقیقهها وقت برای گفتنش لازم است، به زبان میآورد… و ما را وادار میکند بار دیگر به ستایش هنر مردمیاش از جا برخیزیم و با غرور به دنیا بگوییم: حرف ما، حرف صلح و دوستی است… حرف ما را از زبان خود ما بشنوید….”
اردلان جان. من هم در سراپا شور و شوقم. من هم وقتی دیدم واقعاً و حقیقتاً فیلم جدایی نادر از سیمین جایزه را برد بغض کردم. شاید اگر بقیه فیلمهای به یادماندنی این مرز و بوم هم فرصت نمایش در جشنوارهها و مسابقات بزرگ سینمایی را مییافتند برندهی بهترینها میشدند. خوشحالیم از موفقیت مردمی و غیرفرمایشی این فیلم که صادقانه درد دل بسیاری از مردم را بیان کرده بود.
دقیقاً. اینکه فیلم با شایستگی به اینجا رسید بسیار خوشحال کننده است.
البته به قول شما کاش فیلم های خوب دیگرمان هم چنین فرصتی پیدا می کردند…
اما همین می تواند نقطه عطفی در سینمای ایران باشد. امیدوارم!