نحوه یادگیری و تقویت زبان انگلیسی برای مهاجرت

چند ماهی هست که در وبلاگ ننوشتم٬ ولی کلی عکس و ویدیو در صفحه اینستاگرمم گذاشتم و تعداد فالوور هاش داره به ۹۰۰ نفر می رسه. علتش اینه که به علت مشغله زیاد کمتر می رسم متون بلند بنویسم٬ اما عکس و ویدیو زیاد می گیرم و نوشته های کوتاه درباره شون می نویسم.

حالا بعد از مدت ها می خوام یه مقاله تازه واستون بنویسم٬ درباره موضوعی که بارها و بارها توی نوشته هام و پاسخ هام به سوالات به اهمیت چشمگیرش تاکید کردم:  یادگیری زبان انگلیسی.

چطور زبان انگلیسی یاد گرفتم

کلاس دوم راهنمایی که بودم٬ از راه تماشای فیلمای خارجی با زیرنویس فارسی٬ گوش دادن به موسیقی های خارجی و وب گردی و یادگیری برنامه نویسی تحت وب با خوندن و گوش کردن به زبان انگلیسی کمی آشنا شده بودم. از کلاس دوم به بعد توی مدرسه های دولتی و نمونه مردمی ای که رفتم بیشتر سال ها کلاس زبان داشتیم و برعکس خیلی از جوونا که فکر می کنن اون کلاس ها بی فایده بود٬ من فکر می کنم عمده دانش گرامریم و لغات پایه م از کلاس های انگلیسی دبیرستان اومده. البته خودم هم خیلی راجع بهش کنجکاو بودم و هم سر کلاس خوب یاد می گرفتم٬ هم بعدش می رفتم توی اینترنت جستجو می کردم و بیشتر یاد می گرفتم.

تا آخر دبیرستان خوندنم خوب شد٬ که بیشتر به خاطر خوندن منابع انگلیسی راجع به طراحی و توسعه وب بود. شنیدنم هم بهتر شد٬ که بخاطر تماشای فیلم و سریال با زیرنویس انگلیسی بود. توی دانشگاه به همین روند ادامه دادم و در کنارش سعی کردم برای درس های دانشگاه هم تا حد امکان از منابع انگلیسی اصلی استفاده کنم. اواخر دوره کارشناسی که تصمیم به اپلای و مهاجرت گرفتم٬ یک کلاس لغات آزمون TOEFL iBT در موسسه زبان آریانپور گذروندم که مفید بود و هنوز که هنوزه گاهی اون لغت هایی که یاد گرفتم به دردم می خوره. روش آموزشی کلاس هم به این شکل بود که هر جلسه مدرس یک برگه بهمون میداد که روش ۱۰-۲۰ لغت انگلیسی با معنی و مثال نوشته شده بود. بعد در طول جلسه مدرس هر لغت رو می خوند و توضیح می داد٬ و بعدش ۱۰-۲۰ کلمه تقریبا هم معنی برای اون کلمه می گفت! یعنی هر جلسه چیزی حدود ۱۰۰-۱۵۰ کلمه بهمون یاد می دادن. و در ابتدای هر جلسه هم یک امتحان از کلمات جلسه قبلی می گرفتن! اولش سخت به نظر میومد٬ ولی کم کم یاد گرفتیم چطور بخونیم تا کلمات هم معنی رو بطور گروهی به ذهن بسپاریم. در نهایت فکر کنم حدود ۱۸۰۰ کلمه رو در مدت کوتاهی یاد گرفتیم. البته یادگیریمون در همین حد بود که وقتی اون کلمه رو توی یک جمله ببینیم بفهمیم معنیش چیه٬ نه اینکه طریقه استفاده ش در نوشتن رو هم بدونیم.

نکته: اون زمان امتحان آیلتس خیلی نامنظم بود و خیلی هاش کنسل میشد٬ واسه همین تافل گزینه خیلی بهتری بود. الان رو نمی دونم. ولی می دونم بعضی جاها مثل اداره مهاجرت کانادا٬ آیلتس رو قبول دارن و تافل رو قبول ندارن.

شما هم حتی اگر نمی تونید کلاس برید٬ می تونید دقیقا با این روش لغات زیادی رو در مدت کوتاه یاد بگیرید. کتاب های زیادی هست که لغات زیادی برای یک آزمون مثل IELTS یا TOEFL بهتون یاد میدن.

بعد از اون کلاس اعتماد به نفس خوندنم خیلی بیشتر شد. اما هنوز از شنیدن و نوشتن و گفتنم خیلی مطمئن نبودم. واسه همین با چند تا از هم کلاسی ها رفتیم یک کلاس نیمه خصوصی زبان انگلیسی در کرج. ۶ نفر بودیم و فکر می کنم هرکدوم حدود ۲۵۰ هزار تومن دادیم. مدرس کلاس نیما نعمت الهی بود که اسمش رو از خیلی بچه های شریف شنیده بودیم. می گفتن تدریسش خیلی خوبه و یکی از جالبی هاش اینه که تعداد جلسات نا محدوده. انقدر می ری کلاس تا به امتیازی که می خوای در آزمون برسی! با همون ۲۵۰ هزار تومن! که همون موقع هم خیلی ارزون بود. الان که با این همه خبر گرونی که می شنوم احتمالا باهاش ۳ تا ساندیس میشه خرید.

من فکر کنم ۹ جلسه کلاس نیما رو رفتم. توی کلاس بهمون تکنیک های خیلی خوبی برای تافل یاد داد. از نکاتی که همه جا نوشته شده بود گرفته تا نکاتی که کمتر کسی میدونه. مثلا بهمون گفت که بین دو بخش اول (خوندن و شنیدن) و دو بخش دوم (گفتن و نوشتن) یک استراحت چند دقیقه ای هست٬ ولی استراحت همه هم زمان نیست٬ استراحت هرکس زمانی شروع میشه که بخش شنیدن رو تموم می کنه٬ در نتیجه استراحت این افراد زود تر هم تموم میشه. حالا اگر شما دیرتر تموم کرده باشید٬ دیرتر هم بخش گفتن رو شروع می کنید٬ و این یک مزیت داره: قبل از اینکه شروع کنید چند ثانیه صدای حرف زدن اطرافیان رو می شنوید و حدودا می فهمید چه سوالی رو دارن پاسخ میدن. در نتیجه علاوه بر ۱۵ ثانیه اصلی٬ چند ثانیه بیشتر وقت پیدا می کنید تا به جوابتون فکر کنید و بعدش ۴۵ ثانیه راجع بهش حرف بزنید!

بجز این نکات٬ نیما خیلی هم وادارمون می کرد که حرف بزنیم٬ راجع به حرف زدن بقیه نظر بدیم و باهاشون محاوره داشته باشیم٬ و فایل صوتی گوش کنیم و بعد به سوال راجع بهش پاسخ بدیم (عینا به سبک آزمون تافل). یه تعداد هم نمونه امتحان بهمون داد. کلی هم بهمون نکته راجع به نوشتن یاد داد و نوشته هامون رو تصحیح کرد و غلط هامون رو بهمون گفت.

من نیما رو به خیلی ها معرفی کردم٬ اما متاسفانه الان دیگه سالهاست که بهم گفتن نمیشه پیداش کرد. غیب شده انگار! اگر ازش سراغ دارید بهم بگید.

بعد از این کلاسا نوبت به دادن امتحان اصلی در مرکز آزمون سنجش رسید٬ که فکر می کنم مرکز آزمون نسبتا خوبی بود.

نمونه امتحانا که خیلی به درد بخور بود هیچ٬ نکاتی هم که نیما یادمون داد خیلی به درد خورد. مثلا من باوجود اینکه دو بخش اول رو خیلی سریع تموم کردم٬ پاسخ هام رو سابمیت نکردم و صبر کردم تا دیر تموم کنم. بعد با همون روشی که بهمون گفته بود قبل از بخش بعدی چند ثانیه صدای دیگران رو که زودتر شروع کرده بودن شنیدم. شنیدم که داشتن راجع به کلاس درس و معلم و اینها حرف می زدن٬ و حدس زدم که سوال اینه که ۲ ویژگی یک معلم خوب رو بگید. منم سریع نت برداشتم که مثلا معلم باید صبور باشه و به مطلب احاطه داشته باشه. بعد با آرامش تمام منتظر پخش سوال شدم! یهو دیدم سوال گفت دو ویژگی مدرسه خوب رو بگید! اولش شوکه شدم… بعدش سریع راه حل به ذهنم رسید و شروع کردم به گفتن: یه مدرسه خوب باید اولا معلماش صبور باشن… دوما معلماش دانا باشن… !!

نکته: این تکنیک ممکنه تقلب به نظر بیاد٬ اما از اونجایی که هیچ مانعی براش تعبیه نشده و برای همه به راحتی ممکنه٬ ایراد آزمونه که میشه ازش استفاده کرد٬ نه یک شیوه تقلب. یک راه ساده مقابله باهاش هم اینه که سوالات متفاوت به شرکت کننده ها بدن٬ یا ترتیب سوال ها رو عوض کنن. (چه بسا تا الان این کار رو کرده باشن)

توی یه سوال دیگه شروع کردم به صحبت کردن٬ ولی بعد از چند ثانیه به بن بست رسیدم و نمی دونستم چطوری مطلب رو ادامه بدم. سریع معذرت خواهی کردم و گفتم دوباره امتحان می کنم! و این دفعه از راه دیگه ای به سوال پاسخ دادم و جالبه که در نهایت نمره کامل واسه اون سوال گرفتم!

وقتی با دوستام از سر جلسه اومدیم بیرون یکی می گفت خیلی خوب بود٬ اون یکی می گفت خیلی بد٬ من متوسط. در نهایت اگر درست یادم باشه اولی شد ۱۱۲ از ۱۲۰ و دومی شد ۸۹ و من شدم ۱۱۱. من می دونستم نمره بالای ۱۰۰ بیارم هردانشگاهی بخوام می تونم اپلای کنم (البته این ممکنه الان عوض شده باشه)٬ واسه همین از نتیجه م کاملا راضی بودم.

بعد همونطور که در مقالات دیگه م خوندید مسیر زندگیم عوض شد و بجای اپلای به دانشگاه های آمریکا٬ سر از کانادا در آوردم و بجای دانشگاه رفتم سر کار.

زبان انگلیسی و مهاجرت به کانادا

من آدم کمال گرایی هستم! دوست داشتم اینجا انقدر خوب صحبت کنم که مثل کانادایی ها باهام برخورد بشه٬ نه مثل یک مهاجر. واسه همین اولش دوست نداشتم چندان صحبت کنم. در حالی که کلی مهاجر می دیدم که زبانشون نزدیک به من هم نبود ولی با اعتماد به نفس کامل با کلی غلط غلوط صحبت می کردن! یک هفته ای کار پیدا کردم و سر کار رفتن باعث شد این حسم از بین بره و راحت صحبت کنم. علتش هم این بود که کم کم متوجه شدم بخصوص در محیط کاری٬ لهجه و اینها هیچ اهمیتی نداره و مهم فقط اینه که منظور دیگران رو به خوبی بفهمی و منظورت رو هم به خوبی منتقل کنی. بجز این وقتی همکارام و دیگران چشماشون گرد میشد از اینکه تازه مهاجر هستم اعتماد به نفسم بیشتر میشد! بعضا حتی پیش میومد فکر می کردن متولد اینجام (بیشتر وقتایی که راجع به موضوعاتی حرف میزدم که خیلی بهشون تسلط داشتم). یه خوش شانسی که داشتم هم این بود که تقریبا همه محیط هایی که تابحال کار کردم مهاجر یا اصلا نبوده یا خیلی کم بوده. در نتیجه فقط در معرض لهجه کانادایی قرار گرفتم٬ کمتر کسی رعایتم رو می کرد و مجبور می شدم مهارت های شنیدن و گفتن خودم رو به حد اونها برسونم.

نکته: لهجه کانادایی ۹۹ درصد مشابه آمریکایی هست. تفاوت های کمی داره مثل نحوه تلفظ About یا مثل استفاده از Bill بجای Check برای صورتحساب رستوران. البته هم در کانادا هم در آمریکا هر استانی یکم تفاوت لحن یا لهجه داره٬ ولی اون در آمریکا بیشتره.

زندگی توی محیط انگلیسی زبان و به خصوص کار کردن خیلی زبانم رو بهتر کرد. ولی به نظرم این تاثیر خیلی کمتره وقتی که با زبان ضعیف مهاجرت می کنید. اینجا خیلی هارو دیدم که ضعیف اومدن و ضعیف هم موندن. واسه همین به تمام مهاجرا توصیه م اینه که تا می تونن روی زبانشون قبل از مهاجرت کار کنن٬ چون بعد از مهاجرت خیلی وقت ها تمرکزتون روی کار پیدا کردن و چیزهای دیگه ست و کمتر می رسید روی مهارت زبانتون کار کنید.

زبان خوب توی پیشرفت کاریم هم به شدت موثر بوده. خیلی مهاجرهارو دیدم که بعد از رد شدن توی مصاحبه تلفنی یا حضوری شاکی میشن از نژادپرستی کارفرماهای کانادایی. اما تقریبا تمام این افراد که من دیدم زبان نسبتا ضعیفی داشتن٬ و یه جورایی ته دلم حق می دادم به کارفرما. چون هرچقدر هم دانش یک نفر بالا باشه٬ اگر زبانش ضعیف باشه کار کردن باهاش بسیار دردسرساز و دشواره. علاوه بر این٬ بعضی ها از پس مکالمه فنی برمیان٬ اما غیرفنی اصلا. این جور افراد خیلی منزوی میشن و نمی تونن سر کار با دیگران رابطه دوستانه خوبی برقرار کنن. من روی این مهارتم هم خیلی کار کردم تا بتونم محاوره غیر فنی هم به راحتی داشته باشم.

این روزها زبانم به حدی رسیده که خیلی راحت درباره تقریبا هرموضوعی با کانادایی ها و مهاجرین ارتباط برقرار می کنم و خیلی پیش میاد که فکر می کنن اینجا متولد شدم یا اینجا بزرگ شدم. البته هروقت به صدای مکالمه خودم از یکی دو سال پیش گوش می کنم میگم ای وای! الان چقدر بهتر شدم! در نتیجه فکر می کنم هنوز هم جای بهبود زیاد دارم. خیلی هم به ندرت پیش اومده کسی رو ببینم که فقط چهار سال اینجا بوده باشه و زبانش به حد من رسیده باشه٬ که فکر می کنم به دلایل زیر هست:

راه های یادگیری و تقویت زبان

  • تماشای سریال و فیلم زیاد: من خیلی سریال ها از جمله سریال های زیر رو با زیرنویس انگلیسی یا بدون زیرنویس تماشا کردم.
    • Friends (چندین بار – به شدت توصیه ش می کنم. اول با زیر نویس فارسی٬ بعد انگلیسی٬ و بعد بدون زیرنویس ببینید و سعی کنید همه حرف هارو متوجه بشید)
    • How I met your mother
    • Dexter
    • Game of Thrones
    • Black mirror
    • Narcos
    • Westworld
    • The Wire
    • House
    • True Detective
    • Sherlock
    • House of Cards
    • Breaking Bad
    • Prison Break
    • Mad Men
    • The Big Bang Theory
    • Silicon Valley
    • (نکته اضافی: اگر می خواید امتیاز من به بیش از ۳۰۰ فیلم و سریال و همچنین امتیاز هایی که در آینده میدم رو ببینید٬ پروفایل IMDB م رو ببینید. امتیاز های ۸ به بالا رو توصیه می کنم حتما ببینید٬ ۷ ارزش دیدن داره٬ زیر ۷ به درد نمی خوره!)
  • تسلط خوب به گرامر زبان انگلیسی به دلیل یاد گرفتن خوب انگلیسی دبیرستان٬ و یکم جستجوی آنلاین: فکر می کنم سخت ترین بخش زبان واسه مهاجر هایی که زبانشون ضعیفه گرامره. گرامرتون اگر خوب باشه خیلی سریع تر راه میفتید. (برخلاف چیزی که خیلی ها در ایران بهمون می گفتن…)
  • وادار کردن خودم به ارتباط بیشتر با خارجی ها: خیلی از مهاجرین اینجا فقط با ایرانی ها ارتباط برقرار می کنن و بعد هم گله می کنن که زبانشون خوب نمیشه… یا فکر می کنن خنگن! نکته ای که باید بهش توجه کرد اینه که توی ذهن آدم جنگی بین انگلیسی و فارسی برقراره! هرچقدر که با فارسی زبان ها در ارتباط باشید فارسی پیروز میشه و انگلیسی مغلوب! بخصوص اوایل مهاجرت. بعضی ها این رو می دونن٬ اما نمی دونن چطور آدم انگلیسی زبانی پیدا کنن که علاقه به صحبت باهاشون داشته باشه. یه راه راحتش که من اوایل خیلی امتحان کردم عضو گروه های meetup شدن و رفتن به برنامه هاشون بود. گاهی تو یه کافه جمع می شدیم٬ گاهی کوه می رفتیم٬ گاهی کلاب! خوبی meetup اینه که مجانیه٬ راجع به هر موضوع مورد علاقه تون گروه داره٬ و کلی آدم انگلیسی زبان توی اون گروه ها هست که می تونید هرهفته ملاقات کنید و کلی باهاشون گپ بزنید. من نه تنها از این راه زبانم رو بهتر کردم٬ کلی برنامه کوه و سفر چند روزه هم رفتم که خیلی خوش گذشت. تازه از یک نفر یه پروژه کاری هم گرفتم و ۳-۴ هزار دلاری اون اوایل از اون پروژه ساده در‌آوردم! خلاصه اگر مهاجرت کردید و meetup رو امتحان نکردید ۶۳ درصد عمرتون برفنا.
  • کلاس نیمه خصوصی زبان: کلاس نیمه خصوصی یا گروهی کوچیک می تونه خیلی مفید باشه٬ کلاس خصوصی کمتر. حداقلش اینه که اعتماد به نفستون رو می بره بالا.
  • خوندن یا تماشای مطالب و ویدیوهای آموزشی: من خیلی این کار رو نکردم٬ اما گاهی پیش اومده از منابعی مثل ویدیوهای آموزشی رانی استفاده کردم که به دردم خورده.
  • استفاده درست از دیکشنری های آنلاین: سریع ترین راه برای پیدا کردن معنی یک کلمه (مثلا sophisticated) جستجوی define sophisticated در گوگل هست. گوگل میاد خلاصه یکی از دیشکنری های آنلاین رو در همون صفحه نتایج نشونتون میده. اگر کافی نبود٬ می تونید روی نتایج زیرش کلیک کنید تا دیکشنری های دیگه رو هم ببینید. در نهایت اگر باز خوب معنی رو نفهمیدید برید به مترجم گوگل و معنی فارسی رو ببینید. نکته مهم اینه که دیکشنری فارسی باید آخرین منبعتون باشه٬ نه اولین منبع. سعی کنید معنی کلمات رو به انگلیسی یاد بگیرید٬ نه فارسی.
  • اولیت دادن به منابع انگلیسی هنگام جستجو
  • گوش دادن به پادکست (رادیو) های انگلیسی:‌ من شاید بطور متوسط روزی یک ساعت پشت فرمون باشم. تو این زمان فقط آهنگ گوش میدادم تا یک سال پیش. بعد خواستم استفاده مفیدتری کنم و شروع کردم به گوش دادن به پادکست. و چه کار خوبی کردم! الان همش پادکست گوش میدم (مگر اینکه دوستی تو ماشین باشه) و کلی چیز یاد می گیرم٬ هم مربوط به زبان و هم مربوط به مهارت های فنی و غیرفنی. پادکست هایی که به تقریبا تمام اپیسودهاشون گوش میدم The Mixergy و Soft Skills Engineering هست. پادکست The Changelog و چندتای دیگه هم هست که گوش دادم٬ ولی فرصت نمیکنم گوش بدم دیگه. The Mixergy خیلی اپیسود میده! و به شدتم توصیه میشه اگه دنبال کارآفرینی هستید. راستی مجریش هم یک دورگه ایرانیه (اندرو وارنر). Soft Skills Engineering هم خوبه برای مهارت های غیرفنی و ضمن اینکه یکم طنز هم هست.
  • گوش دادن به موسیقی خارجی و توجه به شعر ها (برای پیدا کردن متن شعر جستجو کنید {اسم آهنگ} lyrics)

سطح فعلی زبان من

همونطور که بعضی از شما می دونید٬ من یک سال و نیم درس خوندم تا مشاور رسمی مهاجرت به کانادا بشم. حدود ۲ ماه دیگه امتحان کشوریم رو هم میدم و مجوزم رو می گیرم. یکی از پیش نیاز های این دوره داشتن مدرک زبان بود. با توجه به اینکه تافلم منقضی شده بود٬ یک سال و نیم پیش مجبور شدم یه امتحان دیگه بدم و این دفعه آیلتس رو امتحان کردم. ۵ روز قبل امتحان ثبت نام کردم و فکر کنم جمعا ۲-۳ ساعت واسش خوندم! اونم فقط به خوندن راجع به مدل آزمون رسید. آیلتس نمره ۸.۵ از ۹ آوردم٬ که بیشتر از سطح انتظارم بود! چون انگلیسی زبان هایی که می شناسم اکثرشون این نمره رو نیاوردن. علتش علاوه بر خوب شدن زبانم٬ اون آمادگی واسه امتحان تاقل بود و آمادگی خوبی که از کنکور و دانشگاه برای امتحان دادن کسب کرده بودم.

اگر بپرسید زبانم الان چطوره٬ پاسخ میدم تقریبا هرمکالمه ای می تونم داشته باشم٬ گاهی لهجه م بارزتر میشه (مثل وقتی که خیلی خسته م یا تازه فارسی صحبت کردم)٬ گاهی اصلا بارز نیست٬ هنوز وقتی از اصطلاحات خاص و تکه کلام های قدیمی یا خیلی جدید تین ایجرها استفاده میشه ممکنه متوجه نشم٬ و اینکه دوست دارم کتاب غیرفنی انگلیسی خیلی بیشتر بخونم تا دایره لغاتم بهتر بشه.

نکات مهاجرتی دیگه

وقتی اقامت دائم کانادا رو می گیرید و مهاجرت می کنید٬ می تونید آزمون تعیین سطح بدید و بطور رایگان توی کلاس های انگلیسی یا فرانسه شرکت کنید. اگر سطح زیانتون خیلی پایین باشه ممکنه یه کمک هزینه زندگی کم هم از دولت بگیرید. منم مهاجرت که کردم این امتحان رو دادم. امتحانش نسبتا آسونه و سطحم خیلی بالا دراومد٬ واسه همین کلاسی نرفتم. از دوستانی که رفتن پرسیدم٬ بعضی ها خیلی تعریف میدن٬ بعضی ها می گن خیلی کند پیش میره.

اگر به داستان زندگی من آشنا باشید احتمالا می دونید که من کلا عادت دارم خودم همه چیز رو یاد بگیرم! انگلیسی رو هم تا حد زیادی اینطوری یاد گرفتم. بقیه اما متفاوتن و ممکنه کلاس واسشون بهتر باشه.

من مهارت زبان انگلیسی بعد مهاجرت رو به ترتیب دشواری یادگیری به سه دسته تقسیم می کنم:

  • زبان گرفتن خدمات:‌ ۹۰ درصد مهاجر های ایرانی از پس گرفتن خدمات برمیان. و این به بعضی این باور رو میده که زبانشون خوبه. اما تا زمانی که دارید بابت گوش دادن به حرف هاتون و فهمیدن منظورتون به طرف مقابلتون پول می دید (مثلا برای خرید لباس) این چندان نشونه زبان بلد بودنتون نیست!
  • زبان کاری و فنی: زبان کاری رو معمولا ۲۰-۳۰ درصد مهاجرهای ایرانی در حد رفع نیاز بلدن. وقتی هم می رن سر کار خیلی بهتر میشن. بقیه یکم سخت تر کار گیر میارن ولی با پشتکار و تقویت زبانشون کم کم موفق میشن. ضعف زبان کاری یکی از علت های اصلی سخت کار پیدا کردن خیلی ایرانی هاست.
  • زبان گفتگوهای دوستانه و غیرفنی: زبان گفتگوهای دوستانه شاید کلماتش از زبان کاری خیلی ساده تر باشه٬ اما اصطلاحات و نکاتی که توی کتاب های آموزشی ما نیست خیلی توش بیشتره. علاوه بر این مهاجرین سریع دنبال کار میرن٬ اما دیرتر به فکر دوست خارجی پیدا کردن میفتن (یا هیچوقت نمی افتن!)٬ در نتیجه روی این مهارتشون خیلی کمتر کار می کنن. به نظرم شاید ۵ درصد مهاجرین ایرانی هنگام مهاجرت این مهارت رو داشته باشن٬ و شاید ۲۵ درصد ۵ سال بعد از مهاجرت این مهارت رو پیدا کرده باشن در حدی که دوست کانادایی داشته باشن.

برای اینکه مهاجر موفقی باشید و خوشحال باشید٬ باید هم روی زبان کاری و هم روی گفتگوی دوستانه تون کلی کار کنید. با تمرین زیاد و صبوری به تدریج حتما می تونید به نتیجه دلخواهتون برسید.

ساعت شد ۴ بامداد…عزت زیاد!

اردلان نقشینه

من اردلان یک توسعه دهنده وب و مدیر تکنولوژی هستم که از ۸ سالگی وارد عرصه طراحی و توسعه وب شدم و تابحال بیش از یکصد وب سایت و نرم افزار تحت وب برای خودم یا برای مشتریانی از جمله شرکت های Fortune 500 ساختم. در سال ۱۳۹۲ بعد از دریافت مدرک کارشناسیم از دانشگاه صنعتی شریف تهران به شهر کلگری کانادا مهاجرت کردم. این روزها در کنار برنامه نویسی و مدیریت روی مهارت های اقتصادی و کارآفرینیم هم کار می کنم.

نوشته های مرتبط

۳۴ نظر

  1. Abdolkhalegh گفت:

    خیلی عالی بود اردلان جان

    دمت گرم

  2. Hirad گفت:

    عاااالیی بود دمت گرم 🙂 موفق باشی

  3. Hamed گفت:

    شاید یکی از زیبا ترین مقاله هایی بود که تو اینترنت خوندم!! ممنون از شما اقای نقشینه که تجربیاتتون رو با ما درمیون میزارید. موفق و پیروز باشید!!

  4. Sina گفت:

    سلام
    ممنون از مطالب مفیدتون.
    من ۱۶ سالمه و میخوام انگلیسی رو یاد بگیرم قبلا یکم کلاس رفتم و کمی لغت بلدم ولی مشکلم بیشتر با گرامر هست.
    لطفا یه راه (سایت ، کتاب یا نرم افزار) برای یادگیری گرامر معرفی کنید.

    • یادمه من وقتی با کتاب زبان دبیرستان مشکل داشتم (که به ندرت پیش میومد) یا تو گوگل جستجو می کردم٬ یا می رفتم سراغ یه کتاب گرامر که پدربزرگم داشت. کتاب گرامر زیاد هست و اکثرشونم خوبن. ولی اینترنت بهتره.

    • ساناز گفت:

      سلام

      سری کتاب‌های Grammar in Use سطوح مختلفی رو پوشش می‌ده و چند جلد موجوده. به نظرم این کتاب کمک خوبی می‌تونه باشه، به خصوص برای شروع. من به هر کسی معرفی کردم راضی بوده.

  5. میلاد گفت:

    عالی بود پسر. کیف کردم اصلا. ولی ای کاش واسه لغات منابع هم معرفی میکردی.راستی نظرت درباره کتاب های مکالمه interchange و passage چیه؟
    و اینکه برای رشته مدیریت بازرگانی بهتره ارشدم رو بخونم بعد اقدام به مهاجرت به کانادا کنم یا بعد لیسانس؟
    اصلا برای کار مهاجرت کنم کار برام پیدا میشه اگه زبانم هم خوب باشه یا باید برای ادامه تحصیل اپلای بگیرم خوبه؟

    • من خب منبع خاصی استفاده نکردم همونطور که تو متن گفتم. بیشتر جستجو در اینترنت.
      هرچه زودتر بیای طبیعتا بهتره و سخت تر.
      اینکه می تونی کار گیر بیاری بستگی داره دانشت برای کارهای اینجا کافی باشه یا نه.

  6. سروش گفت:

    سلام . خوبی اردلان جان؟ داداش من اچ تی ام ال . سی اس اس . جاوا اسکریپت . جی کوئری. یه کم انگیولار جی اس. پی اچ پی و لاراول و مای اس کیو ال و sass و پایتون و جانگو رو میتونم بگم مسلطم. امسال سوم دبیرستان علوم انسانی میخوندم ولی دارم تغییر رشته میدم به کامپیوتر. شریف قبول بشم بدون مشکل میتونم بیام؟ همزمان با دانشگاه میتونم به راحتی شغل پیدا کنم؟ درآمد وب دولاپر کانادا بهتره یا استرالیا؟ و اینکه برای اومدن برای کاردانی چقدر باید پول داشته باشم آخه زیاد پول ندارم. زبان انگلیسیم هم گرامرم خوبه . اسپیکینگم متوسطه . لیسنیگ افتضاح و لغت متوسط . خوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااهش میکنم یه جواب خوب بهم بده آخه کل زندگیم رو وقف وب کردم خیلی واسم مهمه. ممنونم

    • سروش جان واسه سنت خوب بلدی.
      – هرجا قبول بشی امکان اومدن هست٬ ولی شریف یکم راحت تره.
      – همزمان با دانشگاه شاید بتونی پروژه بگیری. ولی بدون زبان قوی خیلی سخته.
      – درآمد دولپر مهاجر فکر می کنم در کانادا بهتر باشه.
      – درس اینجا برای دانشجوی بین المللی خیلی هزینه می بره. بهترین راهش اپلای با فانده.
      – زبانت رو باید تقویت کنی. اگه لیسنینگت افتضاحه احتمالا اسپیکینگتم همونطوره٬ فقط خودت متوجه نمیشی.

  7. محمدرضا گفت:

    چند وقت پیش این کامنت رو با همین نام گذاشتم تو یکی از پست ها جوابم رو ندادی نمیدونم چرا!!
    چند تا سوال داشتم ازت اگه اینجا نمیشه حتما به ایمیلم بفرست ممنون میشم جوابم رو بدی:
    ۱-شایسته سالاری اونجا نسبت به ایران چجوریه؟ پارتی بازی داریم؟ مثلا اگه یه مهاجر بیاد کارش رو بهترین شکل انجام بده ولی با هیچ کس صحبت نکنه مثل ایران اخراجش میکنن؟
    ۲-اونجا چاپلوسی و چرب زبونی مثل ایران هست؟ مثلا احساسات رییس شرکت رو تحریک کنن و رییس حرفشون رو تایید کنه؟
    ۳-اگه بخوام استارت آپ تو ایران راه بندارم و در کنارش استخدام شرکت های اونجا باشم، بهترین راه چیه؟ از اونجا بیزینس تو ایران راه بندازم یا از اینجا ریموت استخدام شرکت های اونجا بشم؟
    ۴-میگن رویای آمریکایی مرده درباه ی کانادا وضعیت چطوره؟
    ۵-اینجا که هیچکس علاقه به کارش نداره و متعهد به کارش نیست از ادارات و بانک و دانشگاه گرفته تا … مثل همون مطلبی که درباره ی استاد دانشگاه شریف گذاشته بودی که معطل کردند چند ساعت دانشجوها رو، اونجا وضعیت به چه صورته؟
    ۶-اونجا درباره ی یک فرد introverted چه نظری دارند؟ اینجا که تا حسابی با دیگران گرم نگیری و مطالب بی فایده نگی فرد ناخوشایندی من بهش میگم بی فرهنگی.
    اینجا همه ی جوونا تفریحشون هر روز قلیون و سیگار کشیدن و شراب خوردنه حتی دانشجویان تاپ دولتی هیچ هدفی تو زندگی ندارن… اونجا چند درصد سیگار یا مشروبات الکلی مصرف میکنند؟
    ۷-من تازه شرو ع کردم، به نظرت بین laravel و django و ruby on rails کدوم برای کانادا بهتره و استارت آپ های جدید با اون ایجاد میشن؟
    ببخشید اگه سوالات زیاد شد.

  8. احمدرضا گفت:

    سلام اردلان جان. ممنون از پست خوبت.
    سوالم اینه که یاد گرفتن زبان انگلیسی برای یک فرد آشنا به انگلیسی به طور متوسط چقدر زمان میبره؟
    منم الان ۲ سال دیگه مونده تا دانشگام تموم شه. به نظرت از کی به صورت جدی شروع کنم؟

  9. سینا گفت:

    اردلان یه راهنمایی کلی ازت میخواستم برای نقشه راهی که برای خودم دارم میکشم.
    من ترم چهار عمرانم. برنامه ام اینه ارشد رو از یکی از دانشگاه های معتبر بگیرم و برای دکتری اپلای کنم امریکا.
    اما خب شنیدم وضعیت کار ممکنه بعد گرفتن مدرک خیلی خوب نباشه ، شنیدم شرکت ها ترجیح میدن با لیسانس و مستر بگیرن.
    مخصوصا اگه گرین کارت هم نداشته باشی که خیلی اوضاع بدتر میشه.

    حالا میخواستم ببینم اگر از الان پاره وقت رو برنامه نویسی وقت بذارم و تو چند سال پیشرفت کنم. ایا این کمکی میکنه که اگر به هر دلیلی شغل مرتبط با رشته پیدا نشه ، مشغول به کار برنامه نویسی بشم یا حتما مدرک درسی مرتبط میخواد؟ یا مثلا اون نداشتن گرین کارت باز هم مشکل ایجاد میکنه؟

    ممنون میشم راهنماییم کنی.

    • من راجع به آمریکا اطلاع ندارم.
      ولی برنامه نویسی پاره وقت نمیشه. باید تمام وقت و انرژیت رو بذاری تا توش به جایی برسی و بتونی کار خوبی پیدا کنی. توصیه م اینه که روی هرکدوم که بهش علاقه بیشتر داری تمرکز کن. موفق میشی.

  10. محسن گفت:

    سلام واقعا مطالبتون مفید و کاربردی هستش ممنون از وقتی که میذاری
    من و همسرم مدتی هست که به مهاجرت به کانادا فکر میکنیم و میخوایم قبل از بچه دار شدن به کانادا بیایم… البته میدونم آیلتس ۷ باید داشته باشم اما خیلی نگرانم که اونجا تنها باشیم و نتونیم خوب ارتباط برقرار کنیم.. بهترین راه پیشنهادی شما چیه؟
    بعد میخوام بدونم اونجا دانشگاهاش مدارک کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه آزاد رو قبول دارن و میشه در این رشته ها ادامه تحصیل داد؟

    • توصیه من اینه که به گرفتن مدرک زبان اکتفا نکنید و قبل و بعد از مهاجرت تا جایی که میشه روی زبانتون کار کنید. هرچه زبانتون بهتر بشه اینجا کمتر حس تنهایی خواهید کرد.
      من تا بحال نشنیدم مدرک آزاد رو قبول نداشته باشن.

  11. سیاوش گفت:

    سلام آقا اردلان.
    خوب هستید؟
    من یه مدته سایت شما رو مطالعه میکنم و بالاخره تصمیم گرفتم مزاحمت بشم.
    من فوق لیسانس کامپیوتر دارم.
    ۳ سال سابقه کار.
    تقریباً از ۱۰ سال پیش تو کار طراحی وب هستم.
    HTML CMS ASP.NET SEOو وردپرس رو خیلی خوب بلدم.
    برای رشته کامپیوتر آلمان و اتریش رو خیلی پیشنهاد میدن.
    اما کانادا رویای همیشگی من بوده.
    سوال اصلی اینه که، با سطح دانشی که ما تو ایران داریم، میتونیم تو بازار کار اونورا خوب کار کنیم؟
    یه سوال دیگه اینکه، احتمال اینکه کارت رو از دست بدی چقدره و دلیل عمده اش چیه؟
    ممنون میشم اگر وقت بزاری و منو راهنمایی کنی.
    ممنونتم.

    • تو ایران یکم اعتماد به نفس ها بالاتر از حدیه که باید باشه! این بعلاوه زبان بد معمولا مشکل ایرانی هاست. اگر زبانت رو خوب کنی و اولا حاضر باشی کار پایین تر از انتظارت بکنی خیلی سریع می تونی پیشرفت کنی و به جایی که می خوای برسی.
      احتمال کار از دست دادن همیشه هست. بستگی به محل کار و نقش تو داره. من از زمانی که دنبال کار دوم گشتم و دیدم چقدر همه جا به تخصصم نیاز دارن دیگه این ترس رو نداشتم٬ چون همیشه می دونم اگه کارم رو از دست بدم سریع می تونم یه کار دیگه (فوقش با شرایط نه به خوبی قبلی) پیدا کنم. دلیل کار از دست دادن در عمده موارد یا رکود شرکته یا ضعیف بودن کارمند.

  12. حسن گفت:

    درود بر شما
    سپاسگزارم پیروز و سربلند باشید

  13. علی گفت:

    سلام
    شما قبلا سایت evanto رو برای کار و کسب درامد معرفی کردید که متاسفانه برای ایرانیها غیر قابل استفادست
    اگه میشه سایت دیگه ای که از ایران بشه باهاش کار کرد معرفی کنید

  14. عبداله گفت:

    با سلام و عرض ادب خدمت شما اردلان جان
    امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی در کنار خانواده عزیز و محترمت .
    برادر جان خیلی از اینکه این مطالب را ارائه کردید ، سپاسگزار و متشکرم .
    قربانت . شاد باشی .

  15. سینا گفت:

    سلام
    آقای نقشینه یه سوال دارم
    از اونجایی که شما تجربه ی کار ایرانی و خارجی دارید و کلا با بازار کار و نیازهاش آشنایی دارید، به عنوان بهترین پیشنهادتون توصیه میکنید از بین دوتا گزینه زیر کدوم رو انتخاب کنم( به عنوان زبان دوم در کنار php )
    که ارزش وقت گذاشتن و صرف زمان و انرژی رو داشته باشه و هم بازار کار و آینده خوبی داشته باشه.در کل از خوندنش پشیمون نشم.
    ۱) express.js و node.js
    ۲) django و python
    در ضمن درمورد دیتابیس های PostgreSQL و MongoDB و couchbase هم کدوم یکی رو توصیه میکنید که در کنار mysql یاد بگیرم.
    ممنون میشم راهنمایی کنید.

    • من خودم Python تحت وب کار نکردم. ترجیح شخصیم ۱ هست ولی کاملا biased هستم! من بیش از اینها برنامه نویسی فرانت اند ترجیح میدم و دلیل اصلی انتخاب node هم اینه که می تونم زبان و اصول یکسانی رو هم سمت کلاینت هم سرور استفاده کنم. به نظر من برنامه نویسی بک اند خیلی سریع داره اهمیتش رو از دست میده و سرورساید اپلیکیشن ها تبدیل میشن به رابط های نازکی بین storage ها و سرویس ها و فرانت اند اپ.

      دیتابیس SQL توصیه می کنم و از بینشون PostgreSQL. چون stability و قابلیت های خیلی خوبی داره و کاملا ازش راضی ام. NoSQL عمدتا بدلیل hype ای که دورش هست انتخاب میشه و در پروژه های خیلی معدودی بهتر از SQL عمل می کنه.

  16. رها گفت:

    عاالی بود،موفق باشید

  17. mehdi گفت:

    سلام
    چن تا سوال دارم,خیلی ممنوننتون میشم اگه وقت بذاربد و جواب بدی.
    اولیش اینکه اوضاع کار JAVA EE تو کانادا خوبه؟یکم تو منابع کانادایی سرچ کردم و میدونم که مثلا حقوق نسبتا خوبی داره ولی میخواستم ببینم برخورد داشتید با جاوا کار؟
    دوم اینکه واسه زندگی تو تورنتو زبان فرانسه نیازه میشه یا نه؟
    سوم اینکه برای تایید سابقه کار ایرانی رفرنس کافیه یا سابقه بیمه نیازه برای پیدا کردن کار؟
    چهارمم اینکه اگه ۳سال سابقه داشته باشی و زبانت خوب باشه چقد طول میکشه که بتونی اونجا کار پیدا کنی؟

    • ۱. آره من با جاوا دولپر ها کار کردم. اوضاعش خوبه مثل اینکه. البته الان فرانت اند رونقش خیلی بیشتره.
      ۲. خیر فرانسوی در تورنتو لازم نمیشه. ولی امتیاز مثبت میتونه باشه.
      ۳. برای پیدا کردن کار رفرنس کافیه. بیمه هیچکس نمیخواد بجز اداره مهاجرت.
      ۴. اگه در حد senior باشی زبانت خوب باشه احتمالا کمتر از ۳ ماه می تونی کار پیدا کنی. ولی مهاجرای ایرانی خیلی به ندرت این شرایط رو دارن.

  18. امیرحسین گفت:

    Happy Canada Day!

  19. سید حسن گفت:

    سلام خیلی ممنون از مطالب خوبی که میزاری
    منم به این نتیجه رسیدم برای زبان خوندن مهم جدی شروع کردنه و نباید با دنبال منابع گشتن وقت رو هدر داد و خودمونو گیج کنیم.
    به قول شما سریال و فیلم گزینه ی خیلی خوبی میتونه باشه چون میتونه به صورت مداوم و پیوسته با زبان انگلیسی درگیرت کنه.
    مهمترین اصل تو یادگیریه هر چیزی تکرار و ادامه دادن هست.
    موفق و پیروز باشی انشالله میام اونجا میبینمت داداش (;

  20. OMID گفت:

    سلام

    من تازه با وبلاگتون آشنا شدم 🙂

    من ۱۵ سالمه و شهریور میرم تو ۱۶ و حدود ۱ ساله کد نویسی میکنم

    الان زبان های html, css, Javascript بلدم و دارم کلاس میرم c# یاد بگیرم و وقتی یاد گرفتم برم سمت وب یعنی Asp.net

    خیلی دوست دارم بیام کانادا و پدرم میگه برنامه نویسی رو خوب یاد بگیری واسه کارشناسی میفرستمت کانادا

    من فقط یسری راهنمایی ازتون میخواستم واقعا لطف میکنید راهنماییم کنید

    اول اینکه من خیلی با لپ تاپ کار میکنم و حتی شبا بیدارم و صبحا میخوابم خیلی به کامپیوتر و کد نویسی علاقه دارم و زندگیمه

    اما بخاطر کار زیاد با کامپیوتر کمی منزوی شدم و زیاد اجتماعی نیستم مگه اینکه بخواهم تو یه جمع باشم که همه عشق کامپیوتر باشن
    به همین دلیل از اومدن دانشگاه به کانادا حراس دارم در صورتی که خیلی دوست دارم بیام اما ترس من از آینه که ممکنه مطالب اونا و علمی که دارن از ما خیلی جلو تر باشه و ممکنه کم بیارم… میخواستم بدونم همچین چیزی حقیقت داره و ممکنه ندونستن بعضی اصطلاحات واسمون مشکل ساز باشه؟

    باور کنید اگر جواب کوتاهی هم بدید بمن کمک میکنه

    ممنون 🙂

    • امید جان اجتماعی بودن در کار و زندگی خیلی جاها کمکت می کنه. اگر می تونی سعی کن بشی.
      زبانت رو هم تا میشه تقویت کن.
      ولی از اومدن به دانشگاه نترس. اکثر کسانی که اینجا وارد رشته کامپیوتر میشن اطلاعاتشون در حد استفاده از اینترنت و شاید یکم برنامه نویسی ساده ست. تو جلوتری از نظر فنی.
      کانادا با مهاجر ها خیلی خوب برخورد می کنن و درکشون می کنن. اگر تو تلاش کنی می تونی با دیگران ارتباط برقرار کنی.

  21. سینا گفت:

    سلام
    ببخشید آقا اردلان من چندتا سوال داشتم ممنون میشم اگه دقیق پاسخ بدید.
    اول اینکه برند و مدل اون مانیتوری که به صورت عمودی گذاشتین روی میز چیه؟ (به جز این برند، برندهای دیگه هم از این نوع مانیتورها دارن؟ اگه میشناسید معرفی کنید لطفا.)
    دوم اینکه مدل و کانفیگ لپ تاپ اپلتون چیه؟
    سوم اینکه شما برای کد نویسی از دوتا مانیتور استفاده میکنید؟
    ممنون از وقتی که برای پاسخ دادن میزارید.