ماجرای چوب لباسی و چشم و بیمارستان

پریروز رفته بودم یکم لباس بخرم. اومدم یه کت رو از ردیف بالا بردارم خوب آویزون نشده بود٬ چوب لباسیش افتاد رو سرم و صاف خورد به چشمم! اولش فقط یکم سوخت و من گفتم چیزى نیست. کت رو پوشیدم رفتم جلو آینه دیدم یه نقطه قرمز روى سفیدى چشمم هست که داره به سرعت بزرگتر میشه…

میگن تصویر رنگیش یک مقدار وحشتناکه! سیاه سفیدش کردم که اگر نصف شبی در وبلاگم پرسه می زنید وحشت نکنید.

فروشنده ها اومدن. یکیشون منو دید خیلی ترسید. زنگ زدیم ٩١١. پاى تلفن علائم رو گفتم و مشخصاتم رو دادم. پرونده م رو سریع کشیدن بیرون و مطمئن شدن مشکل خاصى از قبل ندارم، بعدش گفتن که اگر درد شدید پیدا کرد یا بیناییت مختل شد سریع برو دکتر. فعلا اگر فقط سوزشه و درد چندانی نیست یه قطره پالی اسپرن بگیر و مرتب بزن که ضدعفونى بشه.

من قطره رو زدم و یه راست رفتم بیمارستان که معاینه بشم. دو تا پرستار در دو مرحله معاینم کردن تا مطمئن بشن نیاز فورى به دکتر ندارم. بعدش موندم تو صف انتظار همراه کسانى از جمله یکى که برف جلوى خونه ش رو پارو مى کرده٬ رفته خونه کفشاشو در آورده دیده انگشتاى پاش سفید و بى حس و سه برابر اندازه عادى شده (بهش میگن Frost-bite یا یخ زدن اعضاى بدن که توی این مقاله راجع بهش حرف زدم).

بعد از سه ساعت نوبتم شد. دکتر با قطره چشمم رو بى حس کرد و فشار هردو چشم رو گرفت و با دستگاه معاینه کرد. گفت شانس آوردى هیچ آسیب دائمى اى ندیدى. چند روز همون قطره رو بزن و استراحت کن خوب میشه.

بعدش کلى با خودم فکر مى کردم. فکر مى کردم اگر یک چشمم نابینا شده بود و مثلا مجبور میشدن تخلیه ش کنن چى میشد. چقدر روى زندگیم تاثیر میذاشت. چقدر روى رابطه هام با آدما تاثیر میذاشت. چقدر دلسوزى و ترحم مبناى بعضی رابطه هام میشد. چقدر روی اعتماد به نفسم تاثیر میذاشت. و خیلى چیزاى دیگه.

خدا رو شکر مى کنم که چیزى نشد. ولى دوست دارم اون حس یادم بمونه. حس اینکه هرچیز که داریم در یک چشم بهم زدن مى تونیم از دست بدیم، شاید فقط به جز افکارمون. که البته افکار رو هم با یه حادثه میشه از دست داد، ولى دیگه اون موقع به نظرم من من نیستم! هویتم رو افکارم میدونم. شاید مهم همینه که عمیقا درک کنیم هویت ما چیزى جز افکارمون نیست. هرچیز دیگه که با حواس پنج گانه مون قابله حسه به راحتى مى تونه از بین بره. و شاید با هیچ ثروتی هم نشه برش گردوند.

به دو نکته مرتبط هم اشاره ای بکنم:

۱. خیلی از ما آدما سودای ثروتمند شدن رو در سر می پرورونیم. و همین باعث میشه قدر خیلی چیزها رو که داریم ندونیم و هیچ وقت هم راضی و خوشحال نشیم. مقاله «روزی که میلیونر شدم» از سازنده Ruby on Rails و Basecamp خیلی مشابه دیدگاه من به این موضوعه. حتما مطالعه ش کنید.

۲. بین ما و افرادی که ناتوانایی های جسمی دارن فاصله خیلی ناچیزه. ولی اونها به اندازه ما توان حمایت از خودشون رو ندارن. به فکرشون باشید. و اگر زندگیشون رو بهتر نمی کنید حداقل بدتر نکنید.

اردلان نقشینه

من اردلان یک توسعه دهنده وب و مدیر تکنولوژی هستم که از ۸ سالگی وارد عرصه طراحی و توسعه وب شدم و تابحال بیش از یکصد وب سایت و نرم افزار تحت وب برای خودم یا برای مشتریانی از جمله شرکت های Fortune 500 ساختم. در سال ۱۳۹۲ بعد از دریافت مدرک کارشناسیم از دانشگاه صنعتی شریف تهران به شهر کلگری کانادا مهاجرت کردم. این روزها در کنار برنامه نویسی و مدیریت روی مهارت های اقتصادی و کارآفرینیم هم کار می کنم.

نوشته های مرتبط

۳۳ نظر

  1. سپیده گفت:

    خدا رو شکر که سلامتین….
    چنتا سوال داشتم ولی متاسفانه براتون ارسال نمیشه
    نمیدونم مشکل از چیه که ارور میده
    عذر خواهی میکنم که اینجا بیان کردم چون راه ارتباطی دیگه ای نبود

  2. soorena گفت:

    خدا رو شکر که بخیر گذشت
    مواظب خودت و چشمای خوشگلت باش داداشی

  3. mehdi ch گفت:

    سلام اردلان جان
    خدا رو شکر که اتفاق بدی نیفتاد و خدا بهت رحم کرد گل پسر . واقعاً یه اتفاق میتونه مسیر زندگی آدمو کلاً زیر و روو کنه . دقیقاً باهات موافقم . منم چند روز پیش یه مشکلی برام پیش اومده بود رفته بودم دادگاه مشاوره بگیرم وقتی اون همه آدم گرفتارو دیدم به خودم اومدم و کلی خدا رو شکر کردم یا حتی سر زدن به بیمارستان ها که خیلی آدمو منقلب میکنه ، مخصوصاً وقتی یکی از عزیزانت درگیر بیماری و بیمارستان باشه . البته شاید شعاری به نظر بیادا اما توی جوش که قرار بگیری ناخودآگاه همچین حسایی درگیرت میکنند !
    در کل قدر داشته هامونو باید بدونیم و سخت هم هست چون ما آدما ذاتاً طمع کاریم و non-stop همه چیزو میخوایم اما خوبه که گاهی هم به داشته هامون فکر کنیم . سلامتی واقعاً بهترین و بزرگترین نعمتی ئه که خدای بزرگ میتونه به یه نفر بده .
    بازم خدا رو شکر ، به پیشرفت و موفقیت ادامه بده اردلان جان … لبخند رفیقت [چشمک] !

  4. فرهاد گفت:

    فقط می‌تونم بگم آخ آخ آخ 🙂

    مواضب خودت باش 🙂

  5. soudabe گفت:

    خداروشکر که مشکل خاصی نبوده
    آقای مهندس؟؟؟
    مواظب خودتون باشید
    این یه دستوره !!!
    🙂

  6. soudabe گفت:

    آقای مهندس؟
    سلام و درود بر شما
    میگم من خواستم با فرم تماس با من با شما تماس بگیرم!
    نشد!
    این پیغامو داد:
    ارسال پیام شما با شکست مواجه شد. لطفا بعدا امتحان کنید و یا از طریق دیگری با مدیر تماس بگیرید.
    الان شی کنم خو ؟؟؟؟
    راستی از این i’m not robot وبلاگتون خوشم میاد!!!!!

  7. Yashar گفت:

    سلام آقا اردلان روز خوش،ظاهرا فرم تماس با ما تون مشکل داره،آقااا مراقب خودتون باشید :'(
    قبلا از راهنمایی هاتون در مورد مقدمات طراحی وب و برنامه نویسی اندروید استفاده کردم.با فون گپ اولین برنامه هیبریدی خودم ساختم اون حسی که اون موقع داشتم واقعا غیر قابل توصیف، که از این بابت مدیون شما هستم.البته الان با دونستن این موضوع که فون گپ محدودیتهایی داره ،دارم برنامه نویسی از طریق جاوا و اندروید استدیو یاد میگیرم البته منبع ثابتی پیدا نکردم از چنتا منبع دنبال میکنم(یکیش https://www.tutorialspoint.com/android).
    در مورد وردپرس که همون اوایل ازتون راهنمایی گرفتم الان یه مشکلی دارم یک نفر یکی از سایتامو هک کرده بود که از دستش در آوردم و چنتا افزونه امنیتی و cloudflare رو نصب کردم منتهی این هکر هر روز بروت فورس میکنه ولی وارد نمیتونه بشه هرکاری میکنم از جمله تغییر آدرس لوگین ،استفاده از کپچا و غیره ولی همچنان بروت فورس میکنه ،به نظرتون چیکار کنم عاصی شدم از دستش؟
    متشکرم که هستید موفق باشید

    • دنبال React Native هم برو حتما!
      یه راه خوب واسه امنیت وردپرس اینه که آی پی خودت رو whitelist کنی. (با پلاگینی مثل All in One WP Security)
      فقط هربار آی پیت عوض شد احتمالا مجبوری FTP یا SSH کنی به سرور٬ اون rule رو موقتا از .htaccess حذف کنی و بعد بری تو ادمین آی پی جدید رو ثبت کنی.

  8. هیوا گفت:

    سلام وقتتون بخیر
    دلیل اینکه مجبور شدین ۳ ساعت واسه یه ویزیت ساده منتظر پزشک بمونین چی بوده ؟
    من شنیدم که کیفیت زندگی اونجا خیلی بالاست ولی اینکه واسه ویزیت پزشک ۳ ساعت تو صف بایستید چیزی خلاف این رو میگه …..

    • چون چک کردن و مطمئن شدن موردم اورژانسی نیست و اولویت رو به اونهایی دادن که اورژانسی بودن. ضمن اینکه سیستم درمانی اینجا کاملا رایگانه و نمیشه توقع داشت انقدر زیاد دکتر و پرستار استخدام کنن که هیچوقت مردم معطل نشن.

  9. ابراهیم گفت:

    سلام اردلان خان مواظب خودت باش … یه مقاله هم در مورد اینکه چگونه کت را از مغازه برداریم بخون که دفه دیگه برات اتفاق بدی نیفته ارادت مند شما ابراهیم

  10. محمد گفت:

    مهندس جان بلا به دور
    از اینکه مشکل خاصی پیش نیومده و بخیر گذشته خوشحالم و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم .

  11. Alireza گفت:

    خداروشکر که سالمید و اتفاقی نیفتاد
    منم قبلن یه هم چنین شرایطی برام پیش اومد و حسی که شما داشتید رو تا ۱ ماه داشتم ولی نمیدونم مشکل ما آدما چیه که همه چیزو فراموش میکنیم
    منم الان با خوندن مطلب شما یاد حس اونموقع های خودم افتادم و ممندن

  12. سینا گفت:

    سلام
    اقا اردلان سه تا سوال دارم. من زبان php کار میکنم و قصد دارم به عنوان زبان دوم یکی از زبانهای c++ , java , nodejs رو یاد بگیرم (البته میدونم nodejs زبان نیست ). با توجه به اینکه شما تو کانادا کار می کنی و بازار کار رو خوب می شناسی، کدوم یکی رو انتخاب کنم؟کدومش موقعیت بهتری برام ایجاد میکنه؟ یعنی شانس پیدا کردن کار رو برام تو کانادا بیشتر میکنه؟
    دوم اینکه یه منبع خوب برای یادگیری ساخت پلاگین و ماژول و همین طور ساخت قالب برای cms های wordpress- joomla- drupalو magento معرفی میکنید. آخه تو سایهای اصلیشون این آموزشها رو داره ولی چون اکثرا پولی هستن و من هم امکان پرداختشون رو ندارم(هم از نظر مالی و هم از نظر مشکلات بانکی که تو ایران هست) دنبال آموزش های رایگان میگردم.
    سوم اینکه چطوری باید job offer به دست بیارم؟ روال کارش به چه صورت هست؟ چقد سختی داره؟ چه فاکتورهایی مهم هستن و بهم کمک میکنه شانسم بیشتر بشه؟
    ممنون میشم راهنمایی کنید.

    • ۱. c++ واسه چی؟! اگر می خوای سمت سرور کار کنی و php رو بلدی توصیه ام nodejs یا Ruby on Rails هست.
      ۲. من فقط وردپرس قوی کار کردم بقیه رو نمی دونم. وردپرس documentationش به نظرم خیلی خوبه و در کنارش راجع به هرموضوعی هزار تا مقاله توی اینترنت ریخته. می تونی از boilerplate هایی مثل _s شروع کنی و کم کم همه چیزش رو یاد بگیری.
      ۳. از خارج جاب آفر گیر آوردن کار راحتی نیست. توصیه من اینه که یه شرکت رو پیدا کنید که حاضر باشه remote استخدامتون کنه و بعد از ۶ ماه تا یک سال اگر خیلی راضی بودن ازشون بخواید برای مهاجرت کمکتون کنن.

  13. حمید زنگنه گفت:

    درود بر تو اردلان عزیز. از اینکه خطری جدی سلامتی چشمت رو تهدید نکرده خیلی خوشحالم و امیدوارم که هیچوقت چنین اتفاقی برات نیفته و همیشه از نعمت تندرستی برخوردار باشی. اتفاقاً یکی از مسائلی که من هم همیشه بهش فکر می کنم همینه که فاصله ی ما با افرادی که ناتوانی یا کم توانی های جسمی دارند خیلی کمه. معمولاً هم این حس وقتی با این دسته از افراد مواجه می شیم خیلی در ذهنمون برجسته می شه و همه اش با خودمون می گیم که عجب نعمتیه این سلامتی که من دارمش و قدرش رو نمی دونم و تا مدتی خودمون رو از این بابت سرزنش می کنیم که قدر این موهبت رو نمی دونیم و همه اش درگیر دغدغه هایی شدیم که اگه سلامتی مون رو خدای نا کرده از دست بدیم دیگه حتی دست یابی به مثلاً اون جایگاه یا ثروت مدّ نظر ما که هیچ، خیلی فراتر از اون هم نمی تونه اون خسارت وارد شده به جسم ما رو جبران کنه. البته بعد از مدتی دوباره به ورطه ی فراموشی می افتیم و دوباره روز از نو، روزی از نو و همین چرخه دوباره تکرار میشه. اردلان جان به نظرت چطور میشه آدم همیشه یه گوشه ای از ذهنش رو برای برجسته و پررنگ نگه داشتن داشته هاش دست نخورده بگذاره که دائماً حواسش به این نعمت بی همتا و بی بدیل یعنی تندرستی باشه و قدرش رو با تمام وجودش و با تمام رگ و پی و پوست و استخوونش بدونه به طوریکه هم به صورت خودآگاه و هم به صورت ناخودآگاه بر کیفیت حالمون تأثیر بگذاره و غصه ی خیلی از چیزهایی که به هیچ عنوان با سلامتی قابل مقایسه نیستند رو نخوریم؟! ممنون میشم که دیدگاهت رو بیان کنی و اگه راهکاری در ذهنت هست برای من و سایر دوستان بگی که استفاده کنیم ازش در زندگی مون. از دوستان دیگه هم می خوام که اگه راهکار یا ترفندی دارند برای این موضوع بیان کنند.

    ممنون رفیق

    • سخنرانی استیو جابز در استنفورد به نظرم نکات خوبی در این باره داشت. همین که هرروز که بیدار میشی و خودت رو تو آینه نگاه می کنی٬ به این فکر کنی که اگه امروز آخرین روزم بود٬ چیکار دوست داشتم بکنم؟… همین باعث میشه که قدر لحظه لحظه از زندگیت رو بیشتر بدونی. واسه من رد شدن از کنار یه قبرستان هرروز صبح توی مسیر کار در سه سال گذشته همین تاثیر رو داشته.

  14. عبداله گفت:

    با سلام و عرض ادب . اردلان جان ، سال نو را بر تو و خانواده محترمت تبریک عرض می کنم .
    این موضوع و حادثه را الان خواندم و خیلی ناراحت شدم . امیدوارم همیشه در صحت و سلامت باشید.
    بله . این موضوعی که اشاره کردی ، درسته و شاید با بیان ساده باشه و یا بشه اصلآ بیان کرد ، اما در عمل ( یعنی حوادث و اتفاقاتی که برای دیگر عزیزان و هم نوعان می افته و یا مادرزادی هستش ) واقعا سخته .
    لطفآ برای دختر کوچولوی ۵ ساله من هم دعا کن برادر جان .
    امیدوارم شاد و سلامت باشی و در پناه خدای مهربون

  15. سینا گفت:

    از راهنماییتون واقعا ممنونم و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.

  16. AmIr گفت:

    سلام و خسته نباشید خدمت شما
    من فوتبال خیلی دوست دارم و پارتی و پولیم ندارم ک تو ایران بتونم ب جایی برسم و خیلی علاقه دارم ک فوتبال به صورت حرفه ای بازی کنم به نظرتون میتونم از کشور خارج شم و در کشور های اروپایی یاکانادا فوتبالو ادامه بدم و قبولم میکنم؟

  17. محمدرضا گفت:

    چند تا سوال داشتم ازت ممنون میشم وقت بزاری جواب بدی:
    ۱-شایسته سالاری اونجا نسبت به ایران چجوریه؟ پارتی بازی داریم؟
    ۲-اونجا چاپلوسی و چرب زبونی هم هست مثلا احساست رییس شرکت و تحریک کنن و رییس حرفشون رو تایید کنه؟
    ۳-اگه بخوام استارت آپ تو ایران راه بندارم و در کنارش استخدام شرکت های اونجا باشم، بهترین راه چیه؟ از اونجا بیزینس تو ایران راه بندازم یا از اینجا ریموت استخدام شرکت های اونجا بشم؟
    ۴-میگن رویای آمریکایی مرده درباه ی کانادا وضعیت چطوره؟
    ۵-اینجا که هیچکس علاقه به کارش نداره و متعهد به کارش نیست از ادارات و بانک و دانشگاه گرفته تا … مثل همون مطلبی که درباره ی استاد دانشگاه شریف گذاشته بودی که معطل کردند چند ساعت دانشجوها رو، اونجا وضعیت به چه صورته؟
    ۶-اونجا درباره ی یک فرد introverted چه نظری دارند؟ اینجا که تا حسابی با دیگران گرم نگیری و سلام و علیک و مطالب به درد نخور نگی فرد ناخوشایندی من بهش میگم بی فرهنگی.
    اینجا همه ی جوونا تفریحشون هر روز قلیون و سیگار کشیدن و شراب خوردنه حتی دانشجویان تاپ دولتی هیچ هدفی تو زندگی ندارن… اونجا چند درصد سیگار یا مشروبات الکلی مصرف میکنند؟
    ۷-من تازه شرو ع کردم، به نظرت بین laravel و django و ruby on rails کدوم برای کانادا بهتره و استارت آپ های جدید با اون ایجاد میشن؟
    ببخشید اگه سولات زیاد شد.

    • ۱- معمولا اگه کسی پارتی بازی هم می کنه بخاطر اینه که به اون آدم و مهارتش اعتماد داره. واسه همینه که آشنا داشتن به درد می خوره. ولی پول علف خرس نیست اینجا! هدف پول درآوردنه و پارتی بازی به این هدف ممکنه کمکی نکنه.
      ۲- نه به شکلی که منظورته. ولی مهارت های فن بیان و اینها هست که بتونی دیگران رو راحت تر قانع کنی توی بحث ها.
      ۳- از کانادا بیزینس توی ایران راه بندازی راحت تره. چون کار ریموت سخت تر گیر میاد.
      ۴- پول کف خیابون نریخته. باید تلاش کنی و عرضه داشته باشی.
      ۵- اینکه خیلی علاقه به کار بیشتر. کارمندا هم معمولا بیشتر با همدیگه صمیمی میشن و جو بهتری درست میشه.
      ۶- حتی اگه درون گرا هم باشی بهتره که soft skills یاد بگیری و توی ارتباط قوی شی. توی موفقیت کاری خیلی تاثیر داره.
      سیگار اینجا خیلی کمتر از ایران می کشن. ولی مشروب (بخصوص آبجو) خیلی می خورن.
      ۷- به ترتیب RoR و لاراول و جانگو.

  18. ارمین گفت:

    اردلان جان روابط دوستانه یه ایرانی توی کانادا چطوره؟ مثلا یه مهاجر ایرانی توی کنادا چقد میتونه دوست (حالا چ دختر چ پسر) پیدا کنه ؟ این درسته که کانادایی ها تمایلی ندارن زیاد با ما ایرانی ها رابطه برقرار کنن؟ روابط ایرانی های مقیم کانادا با هم چطوره؟ آخه ادم اونجا خانوادش ک نیست، اگه دوستی هم نداشته باشه زندگی خیلی کسل کننده میشه..
    در این مورد اگ وقت کردی یه پست بزار مطمئنم بقیه دوستان هم کنجکاون بدونن

    • آره اتفاقا این یه موضوعیه که کمتر کسی راجع بهش می نویسه. ولی کم هم ازم پرسیدن راجع بهش وگرنه می نوشتم.
      بطور خلاصه بگم٬ سخته برای یه نیتیو که رابطه خوبی با یه تازه مهاجر پیدا کنه. نه لزوما بخاطر نژادپرستی٬ بیشتر بخاطر تفاوت زبانی و فرهنگی. معمولا کسانی که قبل از ۱۸ سالگی مهاجرت می کنن دوست خارجی پیدا می کنن ولی بزرگتر ها شاید فقط ۵-۱۰ درصدشون دوست خارجی پیدا کنن. البته مهاجرهای کشورهای دیگه راحت با مهاجرها دوست میشن٬ با اونها راحته.
      ایرانی های اینجا هم تقریبا ۲ دسته ان:‌ یا همش با ایرانی ها دوست میشن یا از ایرانی ها دوری می کنن و جمع دوستان ایرانیشون یه جمع محدوده که بزرگ نمیشه. من یه چیزی این بینابینم. سعی می کنم به جامعه ایرانی خودم رو محدود نکنم و در عین حال از ایرانی ها هم دوری نمی کنم و مثل هرکس دیگه باهاشون ارتباط برقرار می کنم.

  19. G گفت:

    البته لازم به ذکره که انسان های سطح بالا اینطور نیستند و هر مشکلی هم که براشون پیش بیاد، شاد و عادی زندگیشون رو میکنند و در واقع این مسائل تو روند زندگی و موفقیتشون تغییری ایجاد نمی کنه…. این چیزا به میزان قدرت افراد بستگی داره….

  20. بهناد گفت:

    درود اردلان جان خسته نباشی .ممنون از راهنماییات 😡

  21. سامان گفت:

    سلام
    اردلان جان لطف کن از اون ترندهایی که تو زبان انگلیسی میزاری اینجا هم بزار