شهر مه گرفته

شهر مرا مه گرفته

آدم ها مثل نابینایان

از کنار هم می گذرند و هم را نمی بینند

درختی پیدا نیست

آسمان ناپیداست

پایم به سنگی می گیرد و می افتم

چشمم به اطراف می افتد

از این پایین همه جا پیداست!

پاهایی که می روند و می آیند

و کودکی

که هنوز زیر مه است

لبخندی بر لب دارد، از ته دل

نادیده ها را می بیند

می گوید. دیگران حرف هایش را نمی فهمند

منتظرند او هم قد بکشد و مثل خودشان غرق مه شود

از زمین بلند می شوم

باز در مه فرو می روم

این بار با لبخندی از ته دل

همه جا را دیده ام

در مه قدم بر می دارم

آهسته و بی پروا

خیالم مه را کنار زده

در شهر آرزوها قدم برمی دارم، نه شهر مه گرفته

موسیقی احساسم را می شنوم

با گوش هایی که دیگر نیاز به شنیدن ندارند

و چشمانی که نیاز به دیدن ندارند

و قلبی که تازه به تپش افتاده

. . .

Baby Laughing

اردلان نقشینه

من اردلان یک توسعه دهنده وب و مدیر تکنولوژی هستم که از ۸ سالگی وارد عرصه طراحی و توسعه وب شدم و تابحال بیش از یکصد وب سایت و نرم افزار تحت وب برای خودم یا برای مشتریانی از جمله شرکت های Fortune 500 ساختم. در سال ۱۳۹۲ بعد از دریافت مدرک کارشناسیم از دانشگاه صنعتی شریف تهران به شهر کلگری کانادا مهاجرت کردم. این روزها در کنار برنامه نویسی و مدیریت روی مهارت های اقتصادی و کارآفرینیم هم کار می کنم.

نوشته های مرتبط

۱ نظر

  1. Parastesh گفت:

    کودکی ام آرزوست