دوم:
من اگر عملی خلاف دینی که پذیرفته ام انجام دهم، در درون خود خرد می شوم. زجر می کشم. به راحتی با توبه (و تکرار چند باره) کنار نمی آیم.
اگر قرار باشد نتوانم کاملا مطابق دینم زندگی کنم، و از این موضوع هم زجر نکشم، یا باید دینم را عوض کنم که با اعتقاداتم بخواند، یا اعتقاداتم را. چون باورها و اعتقادات نهفته در این دین در جان من جای نگرفته است.
نتیجه:
دین آرمان ماست برای همیشه نه فعلیت ما که اگر شود دین ته کشیده است. دین همواره خود را از دسترس دیندار به تاخیر می اندازد چون همواره درست تر وجود دارد…